دبستانی بودم که عموم بهم یه جفت کفش اسکیت هدیه داد. ظهرها میرفتم تو حیاط و دور حیاط میچرخیدم و تو ذهنم مسابقات المپیک برگزار میکردم. چند وقته هوس اسکیت بازی کردم.

گربه من معمولا شبها میاد میخوابه بغلم، در بقیه زمان‌ها خوشش نمیاد بغل بشه

گربه بغلی گربه نیست، سگه.

از «خسته شدم» به بعدش واو به واو من هم هستم

سریال Strange Planet روی Apple TV اومده. یکم لوس ولی بامزه‌اس.

بعد از یک سال رفتم فوتبال. تازه دروازه‌بان بودم و اینه وضع ضربان قلب. خوبیش این بود که آخرش لقب جادوگر بهم دادن😆 از بس که گل نجات دادم

رونالدینیو

Mashle: Magic and Muscles

از بس که این انیمه جدیده پر از نون خامه‌ای بود امروز رفتم خریدم. زندگی بدون نون خامه‌ای شادی نداره

مرسی، پس صبر میکنم تا راه بیفته