کاش من انقدر desperate for love نباشم و هی در این راستا رفتار نکنم. کاش.
ناراحتم از اینکه کارم از بخشای فنی و برنامه نویسی که براش درس خوندم و train شدم بیشتر به سمت مدیریت و بیزینس پیش رفته و دلم میخواد برنامه نویسیم بهتر باشه و پیش ببرمش:(
آیا شما هم به زور زندگی میکنید و ادامه میدین؟
ادویل خوردم و کیرمو کردم تو این دردای تخمی که نمیذارن بخوابم.
به خیلیا باید گفت فلانی عقل نداری راحتیا. بعدم میگن چرا جمهوری اسلامی هنوز هس؟ کل فنداسیونش رو حماقت امثال تو بنا شده کصخل.
یه شب بد خوابیده بودم دستم درد میکرد اون خوب شد یه شب بد خوابیده بودم گردن درد گرفتم هنوز گردن دردم خوب نشده از خستگی شلوغیای امروز پا درد دارم و از ایناس که از داخل پا سرد میشه و با اینکه بستمش ولی انگار نه انگار. اه. پیر که هیچی کیر شدم دیگه کییییر.
خوشحالیم از پروژهی جدید و شروعش وصف ناپذیره. انگار دارم بچه بزرگ میکنم و قراره خفن بشه:(
روانم داشت به شدت ناروان میشد که توییترم رو فعلا دیاکتیو کردم تا یه خرده اوضاع آروم شه و توییتر فارسی اینو هم پشت سر بگذاره به روال سابق برگرده. هرچند که به نظر فرصت مناسبی میاد برای اینکه حتی وقتی برگشتم هم فعالیتم رو خیلی محدود کنم و وقتی که براش میذارم رو جایگزین یه چیز دیگه کنم هرچند که سخته:))
آخه امید داشتن هم قرار نیست نتیجهای و حاصلی داشته باشه. تا قبل از پارسال نمیشد بگی ولی امسال دیگه میشه گفت که همش از survivor’s guiltه. و اجازه بدین شدید جاج کنم به خاطرش 😂