عطری که زدم تازهست ولی طعم گس گیلاسش بوی خاطره میده، دلکش هم میخونه “ جان من مگر تو عمر جاودان کنی”
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
یه حرفی رو زدم نباید میگفتم. خرم خرررر
اینجا نوشتن حکم گوزیدن تو پیت حلبی رو داره. خیلی خوبه کسی نیست بیتربیتتت
داشتم از گلدونهام میگفتم که بهترین خاطره روزهای خودم با خودم بودن، گریه کردم و صدای گرفتهام رو تقصیر خستگی هورمونها انداختم. چقدر دلم تنگ شده برای خونهای که ساخته بودم
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
این زیادی کیوته بخواد برینه تو زندگیمون🤪
شایدم سگ ریده تو زندگی که اینطوریه بیتربیت
کِی سگ میرینه تو این زندگی؟
اه یادم میفته که برنامه فعلاً صبر کردنه کفری میشم. سه تا نفس عمیق بکش زن شاید دنیا جای قشنگتری شد برات