توئیت من رو یکی شخم زد درآورد
تو اینجایی یواشکی پس
از صبح حالم یه جوریه انگار خبر مرگ خامنهای جاکش اعظم رو بهم دادن، یه جور حالت عجیبی دارم، شاید دیشب خوابش رو دیدم اما یادم نیست، به هر حال مرگ خامنهای نقطه عطف تغییر و انقلاب تو ایرانه، خیلی امیدوارم پای میز محاکمه تحقیرش رو ببینم اما مرگش هم خوبه، ج.ا ساعت به ساعت داره دوام میاره #مهسا_امینی
3/ وقتی خبرش رو برادرم بهم داد سر کلاس بودم، دنیا دور سرم میچرخید، با اینکه منتظر بودم اما بازم نمیتونستم جلوی گریه و فریاد زدنم رو تو خیابون بگیرم، موضوع اینه اونایی که ایران هستند انگار از نظر روحی از ما بهترند، این کثافت غربت و تبعید اجباری گاهی چه دردی داره
2/درست شده، سعی میکنم با روتین زندگی و حتی فعالیت توی فضای مجازی آروم بگیرم اما انگار نفسم تنگه، انگار یه تیکه قلبم دیگه نیست، مستند میبینم، زبان میخونم، موزیک گوش میدم هر کاری میکنم این نفسم برگرده اما فایدهای نداره، نمیدونم تا کی ادامه داره، تجربه از دست دادن آدم اینقدر نزدیک نداشتم 3/
۱مرگ پدرم ناگهانی نبود، چند ماه بود همه از جمله خودش آماده بودیم، روزهای آخر بخاطر اماس قدرت تکلمش رو کامل از دست داده بود، آخرین باری که باهاش صحبت کردم بهم یه جملهای گفت، گفت دعا کن زودتر تموم بشه، خیلی حال روحیش حیرت انگیز بود، شب خوابید و طلوع آفتاب پرواز کرده بود، مثل فرشتهها بود، توی قلبم حفره
هیچ وقت فکر نمیکردم نزدیک مرداد اینطوری مثل سگ از سرما بلرزم،
یک کاری که جمهوری اسلامی و دستگاه امنیتی میکنه اینه ایدههایی که منجر به سقوطش میشه از طریق کسایی پروموت میکنه که میدونه اعتبارشون رو بین مردم از دست دادن و مردم ازشون متنفر هستند، جاکشیه که دومی نداره، فقط میشه روی هوشمندی مردم و از طرفی بیتفاوتیشون به فضای مجازی حساب باز کنیم
آلمان مثل مرسدس بنز میمونه، کارش رو خوب انجام میده اما احساسات نداره، حتی تو خیابوناش کمتر از بقیه کشورها میبینی همدیگر رو ببوسند، اسپانیا قربونش برم همه تو کس و کون همدیگهاند