ببین هر دفعه که رو سینک میبینمشون با همون لحن حبیب صداشون میزنم: گلابیا گلابیا :))
یه عالمه گلابی به دستمان رسیده که خیلی رسیدن و باید همین امروز فردا خورده بشن وگرنه خراب میشن. دیدم اینطوریه با یه بخشیش یه چیز مارمالادطوری درست کردم. الان یه شیشه مارمالاد گلابی داریم درحالی که فردامان معلوم نیست.
آره خیلی دوستای زیادی داشت. احتمالاً همونه. خیلی دردناکه. با اینکه زمان خیلی کوتاهی بود که میشناختنش قلبم هردفعه از یادش مچاله میشه.
صبح اولین چیزی که دیدم استوری م بود که نوشته بود دلش برای ن خیلی تنگه. من با ن دوستی طولانی و عمیقی نداشتم ولی مرگش برام خیلی دردناک بود. انگار که باورم نمیشه اون شور و جوانی الان زیر خاکه.
پریشب خیلی به هم ریخته بودم. جنگ حتی سایهاش هم ترسناکه. کاش یه روزی این سایه برای همیشه از همهی مردم دنیا دور باشه.
میفهممت 😭🫂
خیلی مضطربم. خوابم هم نمیبره درست.
😭🫂 امیدوارم
راستکی پیتزا گرفتم. راستکی فکر میکنم ممکنه همین امشب بمیریم.